محیا .......

اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد

محیا .......

اللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، وَمَماتی مَماتَ مُحَمَّد وَآل مُحَمَّد

سلام خوش اومدین

پیام های کوتاه
  • ۲۲ دی ۹۲ , ۲۳:۱۵
    راه
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

حکایت

شنبه, ۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۲:۰۵ ب.ظ

فردی از پروردگار در خواست کرد تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد

 خداوند دعای او را مستجاب کرد

 در عالم شهود او  وارد اتاقی شد که جمعی از مردم در اطراف دیگ بزرگ غذا نشسته بودند

همه گرسنه نا امید و در عذاب بودند

هر کدام قاشقی داشت که به دیگ می رسید

ولی  دسته قاشقها بلند تر از بازوی آنها بود

به طوری که نمی توانستند قاشق را به دهانشان برسانند

عذاب آنها وحشتناک بود !

آنگاه ندا آمد :اکنون بهشت را نظاره کن 

او به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شد

 دیگ  غذا..جمعی از مردم ...همان قاشقهای دسته بلند ...

ولی در آنجا همه شاد و سیر بودند

آن مرد گفت : نمی فهمم !!!چرا مردم اینجا شادند

در حالی که در اتاق دیگر بد بختند؟

با آنکه همه چیزشان  یکسان است؟

ندا آمد که

در اینجا آنها  یاد  گرفته اند  که یکدیگر  را تغذیه  کنند

هر کسی  با  قاشقش  غذا در دهان  دیگری  می گذارد

چون  ایمان  دارد  که  کسی  هست  که  در دهانش  غذایی  بگذارد


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۲
مهدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی