مادر
چه پیش آمده ! آیا حسن خبر دارد؟
به گریه گفت که زینب مواظب خود باش
عبور کردن از این کوچه ها خطر دارد
شبیه روز برایم نرفته روشن بود
فدک گرفتن از این قوم دردسر دارد
گرفت دست مرا مادرم... نشد...نگذاشت...
تمام شهر بفهمد حسن جگر دارد
شهود خواسته از دختر نبی خدا
اگرچه دیده سندهای معتبر دارد
سکوت و صبر و رضای خدا به جای خودش
ولی اگر پدرم ذوالفقار بردارد...
کسی نبود به معمار این محل گوید
عریض ساختن کوچه کی ضرر دارد
وحید قاسمیرر دارد!؟رر
آسمان را کشان کشان بردند
پیش چشمان دیگران بردند
مادرم داد زد:بمان!بردند
بازوی مادرم سپر،اما...
از حضورتون متشکرم و بهتون خداقوت میگم...موفق باشید.